شعر عشق
دلم پرواز میکند در آسمان قلبت
میشنوم صدای تپشهای قلبت
تا خودم را از خودت بدانم
تا همیشه برایت بمانم
زیرا که عشق را آفرید تا یادمان باشد کسی هست برای عاشق بودن
تا با تمام وجود به او بگوییم
عشق من روزت مبارک
بوي بي كسي دهد....
نه هر كسي....
ميدهم تا دوباره بسوزانيش
اما هرگز نگفتن :چرا غصه ميخوري بگو ماهم بخوريم
قلب غرور پيمان
استعداد عجيبي در نشستن دارم
به پاي تو به اميد تو در انتظار تو
كه از ترس پس از ان
اب يخ راهم فوت ميكنم
گاهي وقتها مجبوري احمق باشي
روي كاغذ مينويسم
دستهاي تو
وروي ان دست مي كشم
کلافه نشین ,
اگه یکی نگرانتون میشه
کلافه نشین اگه همش حواسش به شماس اگه زیادی مواظبتونه ….
قدر بدونین…!!!
.
.
نام من عشق است ایا
می شناسیدم؟
زخمی ام زخمی سرا پا
می شناسیدم؟
با شما طی کرده ام راه درازی را
خسته هستم خسته ایامی شناسیدم؟
راه شش صد ساله ای از دفتر حافظ
تا غزل های شما ایا می شناسیدم
این زمانم گر چه ابره تیره پوشیدست
من همان خورشیدم اما می شناسیدم؟
پای رهوارش شکسته سنگلاخ دهر
اینک این افتاده از پا رامی شناسیدم؟
می شناسند چشم هایم چهرهاتان را
همچنانی که شما ها می شناسیدم؟
این چنین بیگانه از من رو مگردانید
در مبندیدم به حاشا می شناسیدم؟
من همان دریایتان ای رهروان عشق
رود های روح دریا می شناسیدم؟
اصل من بودم بهانه بود فرعی بود
عشق قیس و حسن لیلا می شناسیدم؟
در کفه فرهاد تیغه من نهادم من
من بریدم بیستون را می شناسیدم؟
مسخ کرده چهره ام را گر چه این ایام
با همین دیدار حتی می شناسیدم؟
من همانم اشنای سال های دور
رفته ام از یادتان یا می شناسیدم؟؟؟
آرزويم اين است نرود اشك در چشم تو هرگز مگر از شوق زياد......نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز........و به اندازه ي هر روز تو عاشق باشي........عاشق آنكه تو را مي خواهد.......و به لبخند تو از خويش رها مي گردد......... و تورا دوست بدارد به همان اندازه كه دلت مي خواهد ...
من از خدا خواستم، نغمه هاي عشق مرا به گوشت برساند تا لبخند مرا هرگز فراموش نكني و ببيني كه سايه ام به دنبالت است تا هرگز نپنداري تنهايي. ولي اكنون تو رفته اي ، من هم خواهم رفت فرق رفتن تو با من اين است كه من شاهد رفتن تو هستم
سلام
صبحت زيبا چرا من هر صبح خودم را در آینه تو سبز میبینم
و تو خودت را در آینه من آبی
بیا برویم باورمان را قدم بزنیم
تا شانه های خیابان خیال کنند
جنگل و دریا بهم رسیده اند !؟
/**/
دلم گاهی آنقدر میگیرد....
که...
احساس میکنم دنیا هم بیاید باز نمیشود...
اما با صدای نفسی......
آرام میشود.....
دلم برای ان صداها تنگ است!
به نـــام خـــــدای قصـــــــہ هـــــا
یکی بــــــــود یکی نبود داستـــــــــان زندگی ماست
همــیشـــہ هــین بوده یکی بوده ویکی نبــــوده ، برایم مبهم اســـت که چرا در
اذهان شرقی مان باهم بودن وباهم سـاختن نمیگنجد وبـــرای بودن یکی،بــــایددیگرے
نباشدهیـــــــچ قصـــہ گویی نیست که داستانش اینــــگونه آغازشودکــه یکی بود دیـــــگرے
هم بود؛همـــہ با هم بــــــودند؛ومااســـــیراین قصــــــــــہ ے کهـــن براے بــــودن یــــکی،
دیـــگرے رانیــــست میکنــــیم،انــــگارکـــــــــــه هیچکــــس نمیـــــداند،جزمـــــــــــا
وهیچکـــــــس نمیفـــهمدجـــــــــزما،وخلاصــــــــــــہ ے کــــــــــلام آنـــکس که
نمیـــــــداند ونمیفهمـــــدارزشـــی نــــــــــــدارد حتـــــــی بــــــــــراے
زیــــــستن؛ومتاسفـــــــانــــہ ایــــن هـنرے اســــت کـــــــــہ
آ نــــــــراخـــــــوب آمـــــوخــــتـــہ ایم هنـــــــــر:
بـــــــــــــــــــــــــــودن یــــــــــــــکی
ونـــــــــبــــــــــــــــودن
دیـگرے
به تو عادت کرده بودم
اي به من نزديک تر از من
اي حضورم از تو تازه
اي نگاهم از تو روشن به تو عادت کرده بودم
مثل گلبرگي به شبنم
مثل عاشقي به غربت مثل مجروحي به مرهم
لحظه در لحظه عذابه
لحظه هاي من بي تو
تجربه کردن مرگه
زندگي کردن بي تو
من که در گريزم از من به تو عادت کرده بودم
از سکوت و گريه شب
به تو حجرت کرده بودم
با گل و سنگ و ستاره
از تو صحبت کرده بودم
خلوت خاطره هامو
با تو قسمت کرده بودم خونه لبريز سکوته
خونه از خاطره خالي
من پر از ميل زوالم
عشق من تو در چه حالي
مهم نیست ڪه دیگر بآشـے یآ نه...
مهم نیست ڪه دیگر دوسم دآشته بآشـے یآ نه
مهم نیست ڪه دیگر مرآ به خآطر بیآورے یآ نه
مهم نیست ڪه دیگر تورآ بآ دیگرے میبینم یآ نه
مهم اینست ڪه زمآنے که تنهآ میشوے ....
زمــآنـے ڪه دلت گرفت چگونه و با چه رویـے
سر به آسماטּ بلند میڪنـے و میگویـے :
خدآیا مـטּ ڪه گنآهـے نڪردم ... پس چه شد
هروقت ازشون بپرسی چطوری؟ میگن خوبم ... !
وقتی میبینن یه گنجشک داره رو زمین دنبال غذا میگرده ,
راهشون رو کج میکنن از یه طرف
فـصـل امـتـحـانات ...
مــن جـز مـرور رنگ چشـــمــانت ...
و خـط کشـیــدن زیــر دلتنگــی هــایم ...
هــیــچ درســـی نـدارم....!!
سکـــوتتو بشکن ، خیلى دلـــم خونـه
بزار دوبـاره صــدات بپیــچه تو خونه
من از سکــوت تو این خونه بى زارم
صـدام بزن خیلى صداتو دوس دارم